توضیحات
دارفلفل
به فارسى آن را فلفل دراز مى گويند و ميوه اش مثل لوبيا، در غلاف آن دارفلفل مى باشد. طعم دارفلفل مانند فلفل است لذا در هند به آن پى پل مى گويند و آن چون پاره هاى چوب به مقدار انگشت و باريك و در صورت شكوفه آن به شكوفه بيد ماند كه در ايام بهار از درخت مى افتد. دارفلفل بار درختى است مثل درخت توت و ميوه اش مثل لوبيا و غلاف آن دارفلفل مى باشد و قوتش تا سه سال مى ماند.
در آخر دوم گرم و خشك و مشهى احشاء و محلل مواد بارده و مفتح سده جگر و هاضم طعام و محرك باه و مدر بول و حيض و مسقط جنين و جهت خوشبو كردن دهان و رحم نيز مفيد است.[۱]
دارفلفل ميوه نبات هندى است.
برگ آن شبيه تنبول و از آن كوچكتر است به قدر برگ لوبيا و با حدت و تلخى و شاخهاى آن گره دارد و بر هر گره آن برگى رسته و در بيخ هر برگ دارفلفل سبز يك عدد شبيه به شاه توت و كوچكتر از آن رسته و بعد از خشك شدن سياه رنگ مى گردد .
و داخل آن دانه هاى كوچك شبيه به خردل و بهم پيوسته و بالاى آنها غلافى رقيق و پرده هاى سياه رنگ ميان دانه ها و طعم آن تند و به اندك تلخى و حدت و تلخى پوست آن زيادتر از دانه آن و مزه و بوى آن مثل فلفل. فقط آن صلب و در يبوست كمتر از فلفل است.[۲]
______________________________
(۱)- تحفه حكيم، ص ۱۱۲؛ قرابادين كبير، ص ۲۰۴.
(۲)- تحفه حكيم، ص ۱۳.
(۳)- محيط اعظم، ج ۲، ص ۴.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج۲، ص: ۵۹۲
ميوه يك بوته خودرو است. برگ آن مانند برگ تمبول هندى ولى كوچكتر است، از هر شاخه آن يك برگ در مىآيد كه در بيخ برگ در ساقه يك ميوه دراز به شكل شاه توت مىرويد كه پس از خشك شدن مىافتد و سياه رنگ مى شود.[۳]
در هند اين درخت نيز به نام پيپل است كه آن چيز ديگرى است و آن را پيپل درخت مى گويند كه نبايد با اين پيپل اشتباه شود.[۴]
در هند ميوه آن را پيپل، پيپلى و بيخ آن را پيپالى مول، پيپلامول مى گويند. دارفلفل در قديم به عنوان فلفل توسط اهالى غرب آسيا و اروپا شناخته شد.
در كتاب سنسكريت آن را به نام پيپالى نوشته اند. آن را هاضم، تند، نرم كننده و سبك و مفيد در امراض رماتيسم، ضيق النفس، سرفه، بزرگى شكم، تب، سوزاك، جذام، بواسير و طحال دانستهاند. دارفلفل كهنه در استعمال دارويى بهتر از تازه آن است. يك تركيب كه دارالفلفل، فلفل مويه، فلفل سياه و زنجبيل به اندازه مساوى از هر كدام در آن مى باشند، براى زكام و صداى گرفته تجويز مى شود.
جوشانده سه عدد دارفلفل با عسل را اول روز به بيمار مى دهند، خوراك سه عدد آن اشتها را زياد مى كند . تا ده روز هر روز اول روز سه عدد زياد مى شود كه روز دهم شخص يك مرتبه سى عدد را به مقدار يك خوراك مى خورد و دوباره مريض هر روز سه عدد كم كرده تا حدى كه خوراك به صفر مى رسد.
و اين مقوى و معدل در مرض فلج اسفل، سرفه كهنه، بزرگى طحال و اجزاى ديگر شكم است. دارفلفل و فلفل سياه در بسيارى نسخه هاى تهييج آور شامل مى شود و نيز جوشانده اش با زنجبيل و روغن خردل، روغن كره و ماست براى ماليدن در مرض سياتيك و فلج استعمال مى شود.
(۱)- لاثانى لغات الادويه، ص ۶۸.
(۲)- دكتر فاضل موسوى.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج۲، ص: ۵۹۳ .
روايت: مردى به امام صادق (ع) شكوه كرد از سفيدى در چشمش و درد دندانش و باد مفصل هايش فرمود: فلفل سفيد و دارفلفل را از هر يكى به اندازه دو درهم و يك درهم نوشادر خوب. اينها را كوبيده الك كن در هر چشم سه ميل بكش تا سفيدى را ببرد و گوشت چشم را پاك مى كند و درد را به اذن پروردگار ساكت مى نمايد سپس چشم هايت را بشوى با آب سرد و پس از آن بچشم خود اثمد بكش.[۵]
دارالفلفل در روايات ديگرى هم ذكر شده است كه در موضوعهاى: آسارون، بلسان، دارچين، نوشادر، زنجبيل و جوزبويا نقل شده است.
شيخ مى فرمايد: دارفلفل، فلفل دراز: چيزى است باريك و كوچك و شبيه انگشتان و هم شكل گل بيدمشك پراكنده است. لكن از آن ريزتر است، سخت و چسبناك است و مزهاش در تندى به مزه فلفل نزديك است. دارالفلفل اولين ميوه فلفل است و از اين رو از فلفل مرطوب تر است. گرم و خشك است، گدازنده است و بيماري هاى سرد را از بين مى برد. با آب كبد بريان بز تيرگى چشم را برطرف مى كند، هاضم است و طعام را حركت دهد و معده را قوى گرداند. در شهوت برانگيختن برابر زنجبيل است.[۶]
خوراك دارالفلفل با شير مقوى باه مىباشد.[۷]
خواص درمانى:
ريشه گياه داراى طعم تند و اثر مقوى معده، ملين و اشتهاآور است. ميوه نارس آن طعم ملايم دارد و در نارسائي هاى هضمى با منشأ صفرا كه با تلخى دهان، سردرد و تهوع همراه است، ميوه رسيده آن مقوى معده، تب بر، زياد كننده ترشحات ادرار و رافع بيخوابى است.
از ريشه گياه در درمان فلج و نقرس استفاده مى شود. براى آن اثر بادشكن، مقوى كبد، قاعدهآور، مدر، مقوى عمومى بدن ذكر گرديده است.
(۱)- طب الائمه، ص ۸۷.
(۲)- قانون در طب، ج ۲، ص ۱۲۰.
(۳)- حكيم اسفنديارى.
دائرة المعارف بزرگ طب اسلامى، ج۲، ص: ۵۹۴
جوشانده ميوه نارس و خشك شده آن، گاه اثر قاطع در رفع برونشيت هاى حاد و مزمن همراه با سرفه دارد.
دارفلفل در ايران مىرويد.[۸]
سرخ كرده ساييده و مخلوط با عسل در مرض رماتيسم استعمال مى شود. مقدار ۲ حصه از دارالفلفل، ۳ حصه فلفل سياه و يك حصه نمك سنگى به خوراك ۶ گرم در مرض قولنج مصرف مى شود. حل كننده ورم هاى سرد مى باشد سده هاى جگر و طحال را باز مى كند و قوت هضم را زياد مى كند. اضافه بر اين مقوى باه و مدر حيض است.
فلفل دراز (دارفلفل)، فلفل مويه (بيخ آن) هر دو در مرض استرخاء، فلج، درد مفصل و درد كمر مصرف فراوان دارد. قطره دارفلفل در مرض شب كورى مفيد است. آن را به صورت محلول خارجى درست كرده جهت گزيدگى حيوانات سمى ترياق است. بيخ آن در اثر و خواص مانند خود فلفل دراز است.
نوعى از آن در اروپا به نامPEPPER CHABA هم مانند دارفلفل است. يك نوع هم از زنگبار وارد مى شود ولى مثل دارفلفل زياد تند نيست.
در دارفلفل ريزين تلخ و تند، روغن فرار، نشاسته، صمغ و كمى روغن چرب وجود دارد و ماده مهم آنPIPERIDINE PIPERIN است كه بحث مفصل شيميايى آن در موضوع فلفل سياه گفته خواهد شد.[۹]
[۱] ( ۲)- تحفه حكيم، ص ۱۳.
[۲] ( ۳)- محيط اعظم، ج ۲، ص ۴.
[۳] ( ۱)- لاثانى لغات الادويه، ص ۶۸.
[۴] ( ۲)- دكتر فاضل موسوى.
[۵] ( ۱)- طب الائمه، ص ۸۷.
[۶] ( ۲)- قانون در طب، ج ۲، ص ۱۲۰.
[۷] ( ۳)- حكيم اسفنديارى.
[۸] ( ۱)- گياهان دارويى، دكتر زرگرى، ج ۲، ص ۷۸۶.
[۹] ( ۲)- فارماكوگرافيا، ج ۳، ص ۱۷۶؛ تحقيق و تحليل از دكتر فاضل موسوى.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.